بعد سالها داشتم واسه تجدید خاطره با مامان بزرگم منچ بازی می کردم !
۲ دست بردمش دست سوم کُری میخوندم واسش !
من : ننه پیر شدی ، گذشت اون زمون که منُ میبردی !
مامان بزرگم : پیر مادرزنته ، تو بزرگ شدی دیگه نمیتونم کلاه سرت بزارم ، بچگیا خرفت بودی گولت میزدم میبردمت
من :|
مامان بزرگ :}
اینا به کنار ، تا میخواستم مهره اشُ بزنم میگفت زورت به من پیرزن رسیده ؟
وقتی میزدم می گفت : وقتی نوه ام بهم رحم نمیکنه باید از بقیه چه توقعی داشته باشم ، خیلی نمک به حرومی !
بچه خواهرم ۸ سالشه ، مامان و باباش رفتن جایی اونو نبردن ، گریه کنان اومده به من میگه دایی تو لپ تاپت آهنگ بذار گوش کنم ، بهش میگم سوسن خانوم بذارم ؟ میگه نه داریوش بذار !! :|
پسر خالم دوسالشه به عمش گفته پدر سگ !
بهش گفتن معذرت خواهی کن !
گفته ببخشید پدر سگ جان ! :lol:
خواهر زادم کچل کرده بود . یه بار تو حموم به جای شامپو اشتباهی به سرش کف شوی زده ! بهش میگیم خوب دایی جان ! روی قوطی رو نخوندی نوشته کف شوی ؟! میگه چرا خوندم ، نوشته بود برای سطوح صاف !
من :|
سطوح صاف و مورب :|
کف شوی :|